دوره ی جوانی دوره ی نیرو و سرزندگی ،شور و فعالیت ثمر بخش است زیرا جوانی میانه ی عمر انسان است و میانه ی هر چیز بهترین آن است ، خورشید وقتی در میانه ی روز در دل آسمان قرار می گیرد به اوج گرما و روشنای خود می رسد .
بنابراین جوانی مرحله ی مردانگی ،شور و نشاط در زندگی انسان است و به همین دلیل مهمترین مرحله ی زندگی هر انسان به شمار می رود .
جوانی مرحله ی بذل و بخشش و مرحله ی استقامت و پایداری در برابر مشکلات است .و از این رو است که حاملان دعوت آسمانی و حامیان آنها همگی جوان بوده اند .
خداوند پاک و بلند مرتبه در باره ی یاران موسی چنین با ما سخن می گوید :
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ .../ یونس 83
«سر انجام کسی به موسی ایمان نیاورد مگر فرزندانی از قوم وی در حالی که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنان ایشان را آزار رسانند »
در باره ی اصحاب کهف می فرماید :
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى /کهف 13
« ما خبرشان را بر تو درست حکایت می کنیم :آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایت شان افزودیم »
و از ابراهیم بت شکن خبر می دهد که همه ی بتها را شکست و نابود ساخت جز بت بزرگ که به شکل خود باقی گذاشت تا مشرکان به سوی او باز آیند .خداوند از زبان این مشرکان بت پرست می فرماید :
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ انبیاء60
« گفتند شنیدیم جوانی از آنها «به بدی »یاد می کرد که به او ابراهیم گفته می شود »
و این بدین معنا است که آن حضرت در سن جوانی و قدرت بود .
قرآن کریم از جوانان بسیار سخن گفته است که در فضائل و پاکی ها الگوهای درخشان بوده اند :
قرآن کریم از حضرت اسماعیل خبر می دهد که او پس از اینکه با پدرش به جایگاه «سعی »رسید و پدرش به فرمان خدا سر بریدنش را به وی پیشنهاد می کند با اراده و اختیار خود به فرمان الهی گردن می نهد و خرسند می شود تا جان خود را برای تحقق فرمان خدا فدا نماید
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ /صافات 102
«وقتی با او به جایگاه «سعی »رسید کفت ای پسرک من من در خواب چنین می بینم که تو را سر می برم پس ببین چه به نظرت می آید ؟گفت :ای پدر من ! آنچه را مأموری بکن .ان شاء الاه مرا از شکیبایان خواهی یافت »
جالب اینجا است که او نگفت :در مورد من هر دستوری داری اجرا کن !بلکه گفت هر دستوری داری اجرا کن .به بدین معنا که از خود نامی به میان نیاورد بلکه خود و ذات خود را در برابر فرمان حق نادیده گرفت انگار به پدرش می گوید :تو به دستوراتی که داری عمل کن و اصلاًاز من نپرس .
قرآن از جوانی دیگر سخن می گوید به نام یوسف
کسی که شهوت و لذت جنسی به همه ی جاذبه هایش به سویش شتافت ولی او دلیرانه از آن سر باز زد در حالی که اگر ایمانش سست بود همه ی عوامل برای پذیرفتن آن برایش آماده بود .
جوانی زیبا در عنفوان جوانی و قدرت جوانی که در غربت است و کسی که او را نمی شناسد تا بر اثر کارهایش سرزنش شود مجرد است و همسری ندارد که عفت او را نگه دارد و با او از دیگری بی نیاز گردد .زنی هم که او را به خود فرا خوانده است زنی فاسد و خیابانی نیست بلکه زنی است صاحب مقام و زیبای .او همسر چیره ی پادشاه است و یوسف خدمتگذار ساکن در خانه ی او است .
این یک فتنه ی عارضی و لحظه ای نبود که یوسف بدان دچار شده بود بلکه فتنه ای همیشگی که هر صبح و شب و وقت و بی وقت در معرض آن بود در معرض آن بود در معرض آن بود ؛ علاوه بر این این زن پادشاه است که او را به خود خوانده است و خواسته اش را در ابتدا با اشاره و کنایه ابراز نکرد بلکه از آغاز آشکارا به او گفت «هیت لک :»پیش آی اما یوسف صراحتا از این عمل ابراز بیزاری و انزجار می کند و می گوید :
مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ / یوسف 23
« پناه بر خدا او «عزیز »سرور من است که مرا گرامی داشته است بیگمان ستمکاران رستگار نمی شوند »
همسر پادشاه وقتی نتوانست با وسوسه و اغراء یوسف را به تسلیم خود در آورد و در برابر دیگر زان با بیانی تهدید آمیز چنین گفت :
وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ / یوسف32-33
«آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگاه داشت و اگر آنچه به او دستور می دهم نکند قطعاًزندانی خواهد شد و حتماًاز خوار شدگان خواهد شد یوسف گفت پروردگارا زندان برای من دوست داشتنی تر است از آنچه مرا به آن فرا می خواند و اگر نیرنگ آنان را از من باز نگردانی به سوی آنان خواهم گرایید و از جمله ی نادانان خواهم شد »
یوسف فقط می خواست یکی از این دو سختی را بر گزیند :سختی دین یا سختی دنیا
سختی دین این است که پناه بر خدا –زنا کند و به شمار نادانان و فاسقان در آید .و سختی دنیا اینکه به زندان افتد و تحقیر شود ولی این جوان سختی دنیا را به جان خرید تا به دینش آسیبی نرسد و می گوید :
«پروردگارا زندانی برای من دوست داشتنی تر است از آنچه مرا به آن می خوانند »
حیث حسن ترمذی «خداوندا مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگترین اندیشه و منتهای دانشمان مگردان »
اینان جوانان بودند و حقیقتاًیک جوان باید چنین باشد .
جوانان همیشه سر چشمه ی نیرو و توانند و همواره مسئوو لیت سنگین جنبش ها و رسالت ها به دوش می گیرند .
یاران پیامبر «ص»خدا نیز همگی جوان بودند ،پیرترین یاران پیامبر اسلام ابو بکر صدیق(رض) است که هنگام مسلمان شدن فقط 38سال سن داشت .
عمر فاروق(رض) نیز هم ده سال از ابو بکر کوچکتر بود .حضرت علی روزی که مسلمان شد کمتر 10سال سن داشت
.و چه بسیار اند اصحابی که در هنگام مسلمان شدنشان در دهه ی دوم عمر خود بودند و دوازده تا پانزده سال بیشتر نداشتند –خداوند از همه ی آنان راضی باشد -.
--------------------------------------------
منبع :مسئولیت دینی نسل جوان در عصر اینترنت
مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : یعقوب خوش خبر
انتشارات : نشر احسان